{{::'controllers.mainSite.MainSmsBankBanner2' | translate}}
انسانی كه امید و آرزویش از حدود زندگانی شخصی فراتر رفته باشد مانند انسانی كه آرزوهایش محدود باشد در معرض ترس نیست.
جوهر عرفان چیزی نیست جز گونه ای قوت و عمق احساس نسبت به باورهایی كه انسان درباره ی جهان دارد.
همكاری جهان با فن و صنعتی كه ما امروز داریم می تواند فقر را از میان بردارد و می تواند مرتبه ای از سعادت و رفاه را برای همه ی نوع بشر فراهم كند كه بشر هرگز به خود ندیده است.
دلایل این ناتوانی مسخره و اندوهبار در اینكه چنان رفتار كنیم كه منافع همگان حكم می كند، در امور خارجی نیست، بلكه در طبیعت عاطفی خود ماست.
كمتر رخ می دهد كه ترس، عمل عاقلانه ای را باعث شود و بیشتر منجر به عملی می شود كه آن خطری را كه ترس از آن برخاسته افزایش می دهد.
مردم متوحش مردم سخت گیرند.
بینش نسنجیده و نیازموده برای فراهم آمدن حقیقت كافی نیست، هر چند كه بسیاری از مهمترین حقایق نخست به این صورت تجلی كرده اند.ب
در هر لحظه، یك چیز یگانه و تازه نهفته است.
اگر خوب زندگی كنی به حتم شاد نمی شوی، اما اگر شاد باشی خوب زندگی خواهی كرد.ب
راز شادمانی در این است: بگذارید دلبستگیهای شما تا حد امكان گسترده باشند. بگذارید واكنشهایتان نسبت به چیزها و اشخاصی كه به آنها دلبستگی دارید، به جای دشمنانه بودن، تا حد امكان دوستانه باشد.
زندگی كردن بدون برخی از چیزهایی كه میخواهید، بخش ضروری شادمانی است.
من نمیدانستم كه تو را دوست دارم، تا اینكه آن را از زبان خودم شنیدم. برای لحظهای اندیشیدم: "خدایا من چه گفتم؟" و سپس فهمیدم كه آنچه درست است را گفتهام.
بذر اندیشه و فكر بپاش، عمل و نتیجه درو كن.
وقتی این همه اشتباهات جدید وجود دارد که میتوان مرتکب شد، چرا باید همان قدیمیها را تکرار کرد.
گرفتاری این دنیا از این است كه نادان از كار خود اطمینان دارد و دانا از كار خود مطمئن نیست.
احساس وظیفه در كار، نیكو و در روابط، آزاردهنده است. انسان ها تشنه محبت اند نه مراقبت.
انسانی كه امید و آرزویش از حدود زندگانی شخصی فراتر رفته باشد مانند انسانی كه آرزوهایش محدود باشد در معرض ترس نیست.
جوهر عرفان چیزی نیست جز گونه ای قوت و عمق احساس نسبت به باورهایی كه انسان درباره ی جهان دارد.
همكاری جهان با فن و صنعتی كه ما امروز داریم می تواند فقر را از میان بردارد و می تواند مرتبه ای از سعادت و رفاه را برای همه ی نوع بشر فراهم كند كه بشر هرگز به خود ندیده است.
دلایل این ناتوانی مسخره و اندوهبار در اینكه چنان رفتار كنیم كه منافع همگان حكم می كند، در امور خارجی نیست، بلكه در طبیعت عاطفی خود ماست.
كمتر رخ می دهد كه ترس، عمل عاقلانه ای را باعث شود و بیشتر منجر به عملی می شود كه آن خطری را كه ترس از آن برخاسته افزایش می دهد.
مردم متوحش مردم سخت گیرند.
بینش نسنجیده و نیازموده برای فراهم آمدن حقیقت كافی نیست، هر چند كه بسیاری از مهمترین حقایق نخست به این صورت تجلی كرده اند.ب
در هر لحظه، یك چیز یگانه و تازه نهفته است.
اگر خوب زندگی كنی به حتم شاد نمی شوی، اما اگر شاد باشی خوب زندگی خواهی كرد.ب
راز شادمانی در این است: بگذارید دلبستگیهای شما تا حد امكان گسترده باشند. بگذارید واكنشهایتان نسبت به چیزها و اشخاصی كه به آنها دلبستگی دارید، به جای دشمنانه بودن، تا حد امكان دوستانه باشد.
زندگی كردن بدون برخی از چیزهایی كه میخواهید، بخش ضروری شادمانی است.
من نمیدانستم كه تو را دوست دارم، تا اینكه آن را از زبان خودم شنیدم. برای لحظهای اندیشیدم: "خدایا من چه گفتم؟" و سپس فهمیدم كه آنچه درست است را گفتهام.
بذر اندیشه و فكر بپاش، عمل و نتیجه درو كن.
وقتی این همه اشتباهات جدید وجود دارد که میتوان مرتکب شد، چرا باید همان قدیمیها را تکرار کرد.
گرفتاری این دنیا از این است كه نادان از كار خود اطمینان دارد و دانا از كار خود مطمئن نیست.
احساس وظیفه در كار، نیكو و در روابط، آزاردهنده است. انسان ها تشنه محبت اند نه مراقبت.
{{::'controllers.mainSite.SmsBankNikSmsAllPatern' | translate}}