{{::'controllers.mainSite.MainSmsBankBanner2' | translate}}
اگر تمامی ما قدرت جادویی خواندن افكار یكدیگر را داشتیم، نخستین چیزی كه در دنیا از بین می رفت عشق بود.
ترس از عشق، ترس از زندگی است و آنان كه از عشق دوری می كنند مردگانی بیش نیستند.ب
عطش قدرت، خطرناك ترین پدیده خود سری مدیر است.
از بین ده زن، نه زن پیش از به کار بردن تازیانه، آن را از دست مردان می گیرند.
حاضر نیستم در راه باورهایم كشته شوم، چون ممكن است برخطا باشم.
اینكه نظری را همه می پذیرند، نمی تواند دلیلی بر درست بودن آن نظر باشد. در حقیقت، با توجه به نادانی اكثریت نوع بشر، امكان نادرست بودن نظری كه همگان آن را می پذیرند بیشتر است تا عكس آن.
راستش را بخواهید هر تقلیدی خطرناك است.
گرچه تقلید محض همیشه مردود است، از آشنایی با نثر خوب، ثمره ی بسیاری به دست می آید؛ به ویژه در پروراندن زیبایی وزن نثر.
انگیزه هایی كه مردمان را به فلسفه كشانده گوناگون است. با حرمت ترین انگیزه ها میل به شناختن جهان بوده است.
فلسفه باید خطاپذیری ذهن بشر را به ما بفهماند.
تا چهل سالگی كه مغزم خوب كار می كرد، به ریاضیات و پژوهش پرداختم. از چهل تا شصت سالگی كه ذهنم ضعیف شده بود به فلسفه روی آوردم و در اواخر كه به كلی مغزم كار نمی كرد به سیاست!
ما متوجه خواهیم شد كه محكمترین و تعصب آمیزترین باورهای ما آنهایی هستند كه كمترین دلیل ها برای درستی شان در دست است.
اگر آدمی آنقدر به غذا بی اعتنا باشد كه زرد و ناتوان شود، ما نباید او را تحسین كنیم؛ اما مردی كه از آگاهی به نیازهای خویش به مرحله ی همدردی با گرسنگان رسیده باشد سزاوار تحسین ما خواهد بود.
فلسفه نباید از زندگانی شخصی بكاهد، بلكه باید بر آن بیفزاید
اگر امید و آرزوی شما منحصر به خودتان یا كشورتان یا طبقه تان یا پیروان باورتان باشد خواهید دید كه به موازات لطف و مهر و محبت شما عواطف خصمانه وجود دارد.
اگر بنا باشد كه جهان از فاجعه هایی كه آن را تهدید می كنند جان به در برد مردمان باید بیاموزند كه دامنه ی همدردی شان را گسترده تر سازند.
اگر تمامی ما قدرت جادویی خواندن افكار یكدیگر را داشتیم، نخستین چیزی كه در دنیا از بین می رفت عشق بود.
ترس از عشق، ترس از زندگی است و آنان كه از عشق دوری می كنند مردگانی بیش نیستند.ب
عطش قدرت، خطرناك ترین پدیده خود سری مدیر است.
از بین ده زن، نه زن پیش از به کار بردن تازیانه، آن را از دست مردان می گیرند.
حاضر نیستم در راه باورهایم كشته شوم، چون ممكن است برخطا باشم.
اینكه نظری را همه می پذیرند، نمی تواند دلیلی بر درست بودن آن نظر باشد. در حقیقت، با توجه به نادانی اكثریت نوع بشر، امكان نادرست بودن نظری كه همگان آن را می پذیرند بیشتر است تا عكس آن.
راستش را بخواهید هر تقلیدی خطرناك است.
گرچه تقلید محض همیشه مردود است، از آشنایی با نثر خوب، ثمره ی بسیاری به دست می آید؛ به ویژه در پروراندن زیبایی وزن نثر.
انگیزه هایی كه مردمان را به فلسفه كشانده گوناگون است. با حرمت ترین انگیزه ها میل به شناختن جهان بوده است.
فلسفه باید خطاپذیری ذهن بشر را به ما بفهماند.
تا چهل سالگی كه مغزم خوب كار می كرد، به ریاضیات و پژوهش پرداختم. از چهل تا شصت سالگی كه ذهنم ضعیف شده بود به فلسفه روی آوردم و در اواخر كه به كلی مغزم كار نمی كرد به سیاست!
ما متوجه خواهیم شد كه محكمترین و تعصب آمیزترین باورهای ما آنهایی هستند كه كمترین دلیل ها برای درستی شان در دست است.
اگر آدمی آنقدر به غذا بی اعتنا باشد كه زرد و ناتوان شود، ما نباید او را تحسین كنیم؛ اما مردی كه از آگاهی به نیازهای خویش به مرحله ی همدردی با گرسنگان رسیده باشد سزاوار تحسین ما خواهد بود.
فلسفه نباید از زندگانی شخصی بكاهد، بلكه باید بر آن بیفزاید
اگر امید و آرزوی شما منحصر به خودتان یا كشورتان یا طبقه تان یا پیروان باورتان باشد خواهید دید كه به موازات لطف و مهر و محبت شما عواطف خصمانه وجود دارد.
اگر بنا باشد كه جهان از فاجعه هایی كه آن را تهدید می كنند جان به در برد مردمان باید بیاموزند كه دامنه ی همدردی شان را گسترده تر سازند.
{{::'controllers.mainSite.SmsBankNikSmsAllPatern' | translate}}