{{::'controllers.mainSite.MainSmsBankBanner2' | translate}}
یک کتاب، مثل یک انسان است: باهوش و کودن، دلیر و ترسو، زیبا و زشت.
نخستین آرزوی یک نویسنده این است که بگذارد کسی کتابش را بخواند
هر انسانی، برای خود بهایی دارد، ولی بهای نویسنده – نویسنده ای راستین – را به سادگی نمی توان روشن کرد و کمابیش، نمی توانید به این بها تحقق ببخشید
از هر رویدادی که رخ می دهد، باید درسی گرفت
اگر شاهراه زندگی، تنها دو راه بنیادی داشته باشد و می بایست تنها یکی از آنها را برگزید، چه کسی می تواند ادعا کند که کدام یک بهتر است؟
یک گلف باز نمی تواند در کار خود کامیاب شود، مگر اینکه، ضربه زدن به یک توپ کوچک را برای خود، مهمترین چیز دنیا بداند.
سرشت آدمي اين است كه همچنان كه بر سن او افزوده ميشود، از دگرگوني نافرماني كند، به ويژه با بهبود يافتن.
بزرگترین امید آن است که امید را به قصد کشت، کتک بزنیم.
انسان به بودن در هر جایی عادت می کند و دیگر برایش سخت است که از آنجا برود. نحوه فکر کردنش هم بعد از مدتی عادت می شود و عوض کردنش سخت است.
گاهی برخلاف شکست و نابودیِ کمابیش قطعی، باید نابخرد و بزدل باشیم که در آستانه ی بزرگترین پیروزی نهفته مان، میدان را ترک کنیم.
نویسنده، وظیفه دارد، گنجایش پذیرفته شده ی انسان را برای شکوه و بزرگی روح و روان نشان دهد و آن را بستاید.
نویسنده ای که به کمال انسان، باور پابرجا نداشته باشد، نه احساس بخشش و پایبندی به ادبیات دارد و نه هرگز عضو خانواده ی ادبیات است.
ادبیات به دیرینگی گفتار است. ادبیات از دل نیاز بشری به آن سرچشمه گرفته و هیچ تغییری نیافته است، جز این که نیاز بشر به آن بیشتر شده است.
انسان در دنیا تنها است و در میان همنوعان خود، تنها است و چشم داشتِ هیچ گونه آسایش و دلداری از هیچ جا ندارد.
در زندگی، مواردی هست که حتی از دوستان آدم هم کاری ساخته نیست.
چه نیکو است که آدمی مورد اعتماد باشد.
یک کتاب، مثل یک انسان است: باهوش و کودن، دلیر و ترسو، زیبا و زشت.
نخستین آرزوی یک نویسنده این است که بگذارد کسی کتابش را بخواند
هر انسانی، برای خود بهایی دارد، ولی بهای نویسنده – نویسنده ای راستین – را به سادگی نمی توان روشن کرد و کمابیش، نمی توانید به این بها تحقق ببخشید
از هر رویدادی که رخ می دهد، باید درسی گرفت
اگر شاهراه زندگی، تنها دو راه بنیادی داشته باشد و می بایست تنها یکی از آنها را برگزید، چه کسی می تواند ادعا کند که کدام یک بهتر است؟
یک گلف باز نمی تواند در کار خود کامیاب شود، مگر اینکه، ضربه زدن به یک توپ کوچک را برای خود، مهمترین چیز دنیا بداند.
سرشت آدمي اين است كه همچنان كه بر سن او افزوده ميشود، از دگرگوني نافرماني كند، به ويژه با بهبود يافتن.
بزرگترین امید آن است که امید را به قصد کشت، کتک بزنیم.
انسان به بودن در هر جایی عادت می کند و دیگر برایش سخت است که از آنجا برود. نحوه فکر کردنش هم بعد از مدتی عادت می شود و عوض کردنش سخت است.
گاهی برخلاف شکست و نابودیِ کمابیش قطعی، باید نابخرد و بزدل باشیم که در آستانه ی بزرگترین پیروزی نهفته مان، میدان را ترک کنیم.
نویسنده، وظیفه دارد، گنجایش پذیرفته شده ی انسان را برای شکوه و بزرگی روح و روان نشان دهد و آن را بستاید.
نویسنده ای که به کمال انسان، باور پابرجا نداشته باشد، نه احساس بخشش و پایبندی به ادبیات دارد و نه هرگز عضو خانواده ی ادبیات است.
ادبیات به دیرینگی گفتار است. ادبیات از دل نیاز بشری به آن سرچشمه گرفته و هیچ تغییری نیافته است، جز این که نیاز بشر به آن بیشتر شده است.
انسان در دنیا تنها است و در میان همنوعان خود، تنها است و چشم داشتِ هیچ گونه آسایش و دلداری از هیچ جا ندارد.
در زندگی، مواردی هست که حتی از دوستان آدم هم کاری ساخته نیست.
چه نیکو است که آدمی مورد اعتماد باشد.
{{::'controllers.mainSite.SmsBankNikSmsAllPatern' | translate}}