{{::'controllers.mainSite.MainSmsBankBanner2' | translate}}
من راضی ام به همین گاهی بودن هایت که گاه هستی و گاه می روی اما زندگی می بخشی...❤❤❤
خندیدی و با خنده هایت شهر دلم تسخیر شد لبخند معروف ژکوند با خنده هات تحقیر شد
وقتی که در آغوش میگیرمت، عطر شانه هایت و چشمانت عجیب بوی ماندن میدهند
شناسنامه را بیخیال محل تولد من قلب پر محبت توست
کاش به فکرم بودی همه جا و هر لحظه همدمم بودی در چشمانت خیره میشدم و میگفتم: کاش تو همیشه در کنارم بودی.....
آب از سرم گذشته، فریاد میزنم: ( دوستت دارم ) و < تو > آرام و خونسرد، به ترکیدن حباب ها میخندی !!!..
دوس دارم وقتے کہ چشماتو میبندے با من بہ درداے این دنیا میخندے آروم میشم بگے از غمات دل کندے +بیا بھم بگیم دوستت دارم
خودم را به رویا تسلیم می کنم .... همانگونه که به < تو > تسلیم کردم .... در آن غروب یا سپیده دم... که انگار همین دیروز بود ....
بعضی از حرف ها را.. قلب باید بگوید بعضی از حرف هارا چشم یا دست یا لب! "دوستت دارم" اما ادعای کمی نیست گفتنش را از تمام وجود خودت مایه بگذار!
سکوت لبهایت، غافل گیر کدام بوسه می شود دیگر! وقتی هنوز،............ طعم شعرهای مرا می دهد؟!!!............
به وسعت ندیدن "نگاهت" خسته ام... چگونه بشکنم ثانیه های سنگین دوریت را؟!!..
دو چشمت را شعر میکنم چشمک میزنی قافیه بهم میریزد.. من که اصرار ندارم تو خودت مختاری یا بمان,یا که نرو یا نگه ت میدارم میتوان همه زندگی را در اغوش گرفت کافیست تمام زندگی ات یکنفر باشد.
چـشم، گـیر مـی کند در تـــو وقــتی تـمام قـد مـی ایـستی! بـانـو! چـشم گـیر شـده ای . . .
مــن قصه ی تو را این گونه آغــاز میکنم یکی بود... هنوز هم هست ... خدایا همیشه باشد...
گر < تو > را ، با ما، تعلق نیست، ما را ، شوق هست ................ ور < تو > را، بی ما، صبوری هست، ما را تاب نیست...........................
مـن مـیـتونـم... دنیارو... یه دســتــی فتح کنم!! به شرطـی که... اون یکی دسـتـمو تــو گرفته باشی . . .
من راضی ام به همین گاهی بودن هایت که گاه هستی و گاه می روی اما زندگی می بخشی...❤❤❤
خندیدی و با خنده هایت شهر دلم تسخیر شد لبخند معروف ژکوند با خنده هات تحقیر شد
وقتی که در آغوش میگیرمت، عطر شانه هایت و چشمانت عجیب بوی ماندن میدهند
شناسنامه را بیخیال محل تولد من قلب پر محبت توست
کاش به فکرم بودی همه جا و هر لحظه همدمم بودی در چشمانت خیره میشدم و میگفتم: کاش تو همیشه در کنارم بودی.....
آب از سرم گذشته، فریاد میزنم: ( دوستت دارم ) و < تو > آرام و خونسرد، به ترکیدن حباب ها میخندی !!!..
دوس دارم وقتے کہ چشماتو میبندے با من بہ درداے این دنیا میخندے آروم میشم بگے از غمات دل کندے +بیا بھم بگیم دوستت دارم
خودم را به رویا تسلیم می کنم .... همانگونه که به < تو > تسلیم کردم .... در آن غروب یا سپیده دم... که انگار همین دیروز بود ....
بعضی از حرف ها را.. قلب باید بگوید بعضی از حرف هارا چشم یا دست یا لب! "دوستت دارم" اما ادعای کمی نیست گفتنش را از تمام وجود خودت مایه بگذار!
سکوت لبهایت، غافل گیر کدام بوسه می شود دیگر! وقتی هنوز،............ طعم شعرهای مرا می دهد؟!!!............
به وسعت ندیدن "نگاهت" خسته ام... چگونه بشکنم ثانیه های سنگین دوریت را؟!!..
دو چشمت را شعر میکنم چشمک میزنی قافیه بهم میریزد.. من که اصرار ندارم تو خودت مختاری یا بمان,یا که نرو یا نگه ت میدارم میتوان همه زندگی را در اغوش گرفت کافیست تمام زندگی ات یکنفر باشد.
چـشم، گـیر مـی کند در تـــو وقــتی تـمام قـد مـی ایـستی! بـانـو! چـشم گـیر شـده ای . . .
مــن قصه ی تو را این گونه آغــاز میکنم یکی بود... هنوز هم هست ... خدایا همیشه باشد...
گر < تو > را ، با ما، تعلق نیست، ما را ، شوق هست ................ ور < تو > را، بی ما، صبوری هست، ما را تاب نیست...........................
مـن مـیـتونـم... دنیارو... یه دســتــی فتح کنم!! به شرطـی که... اون یکی دسـتـمو تــو گرفته باشی . . .
{{::'controllers.mainSite.SmsBankNikSmsAllPatern' | translate}}