{{::'controllers.mainSite.MainSmsBankBanner2' | translate}}
ارباب... کاش گوشهایمان از های و هوی زمانه پر نبود تا میشنیدیم ندای مظلومانه ات را که هنوز در دل زمانه جاریست: " آیا کسی هست که مرا یاری کند ؟ .... " ایام شهادت مولای دل های عاشق تسلیت باد
این خاک به خون عاشقان آذین است این است در این قبیله آیین ، این است زاین روست که بی سوار برمی گردد اسب تو که زین و یال آن خونین است . . .
لب تشنه ام از سپیده آبم بدهید جامی ز زلال آفتابم بدهید من پرسش سوزان حسینم یاران با حنجره عشق جوابم بدهید . . .
زد شرر بر قلب خونین تو، در دشت بلا داغ مرگ اکبر گلگون قبایت، یا حسین جان فدا کردى به راه مکتب آزادگى جان هر آزاده اى گردد، فدایت یا حسین . . .
امــام صابــران بـودم، خمیدم / جدا از شاخه شد یـاس امیدم چو دست از جسم عباسم جدا شد / سـر خود را به نوک نیزه دیدم
هفتاد و دو سینه سرخ هجرت کردند / با سرورِ آفتاب بیعت کردند رفتند و به دریای ابد پیوستند / چون رود ، به اصل خویش رجعت کردند . . .
اي خلايق! بنويسيد به سنگ لحدم/من فقط عشق حسين بن علي را بلدم/ ننويسيد كه او نوكر بد عهدي بود/ بنويسيد كه او منتظر مهدي(عج)بود/
تا يادش ميكنم"باران" مي آيد، نميدانستم لمس خيالش هم وضو ميخواهد.. ياحسين(ع)
غدير، كربلاي عوام بود وكربلا ،غدير خواص! در غدير با آنكه بيعت گرفته شد جفا شد و در كربلا با آنكه بيعت برداشته شد، وفا
يادمان باشد اگر تنگي دل غوغا كرد/ مهدي فاطمه تنهاست از او ياد كنيم
اي آب فرات از كجا مي آيي؟ ناصاف ولي چه با صفا مي آيي! خود را نرساندي به لب خشك حسين، ديگر به چه رو به كربلا مي آيي.
آن حسینى که شرف یافته دین از شرفش سر و جان داد ز کف تا نرود دین ز کفش هدف تیر بلا ساخت على اصغر خویش تا که سرمشق بگیرد بشر از این هدفش . . .
همواره تجّسم قیام است حسین (ع) در سینة عاشقان ، پیام است حسین (ع) در دفتر شعر ما ، ردیف است هنوز دل چسبترین شعر کلام است حسین (ع)
ماهی که ز آفتاب روشن تر بود لب تشنه آب و تشنه باور بود می رفت و دل از حسین می برد که او پیغمبر کربلا، علی اکبر بود
هلال خون، مه خون، ماه اشک، ماه عزاست عزای کیست؟ گمانم عزای خون خداست خمیده قامت گردون، شکسته پشت فلک روانه خون دل از چشم آدم و حوّاست
چون دید به نوک نی سرش را خورشید بر خاک، تن مطهرش را خورشید آرام ، حریر نور خود را گسترد پوشاند برهنه پیکرش را خورشید
ارباب... کاش گوشهایمان از های و هوی زمانه پر نبود تا میشنیدیم ندای مظلومانه ات را که هنوز در دل زمانه جاریست: " آیا کسی هست که مرا یاری کند ؟ .... " ایام شهادت مولای دل های عاشق تسلیت باد
این خاک به خون عاشقان آذین است این است در این قبیله آیین ، این است زاین روست که بی سوار برمی گردد اسب تو که زین و یال آن خونین است . . .
لب تشنه ام از سپیده آبم بدهید جامی ز زلال آفتابم بدهید من پرسش سوزان حسینم یاران با حنجره عشق جوابم بدهید . . .
زد شرر بر قلب خونین تو، در دشت بلا داغ مرگ اکبر گلگون قبایت، یا حسین جان فدا کردى به راه مکتب آزادگى جان هر آزاده اى گردد، فدایت یا حسین . . .
امــام صابــران بـودم، خمیدم / جدا از شاخه شد یـاس امیدم چو دست از جسم عباسم جدا شد / سـر خود را به نوک نیزه دیدم
هفتاد و دو سینه سرخ هجرت کردند / با سرورِ آفتاب بیعت کردند رفتند و به دریای ابد پیوستند / چون رود ، به اصل خویش رجعت کردند . . .
اي خلايق! بنويسيد به سنگ لحدم/من فقط عشق حسين بن علي را بلدم/ ننويسيد كه او نوكر بد عهدي بود/ بنويسيد كه او منتظر مهدي(عج)بود/
تا يادش ميكنم"باران" مي آيد، نميدانستم لمس خيالش هم وضو ميخواهد.. ياحسين(ع)
غدير، كربلاي عوام بود وكربلا ،غدير خواص! در غدير با آنكه بيعت گرفته شد جفا شد و در كربلا با آنكه بيعت برداشته شد، وفا
يادمان باشد اگر تنگي دل غوغا كرد/ مهدي فاطمه تنهاست از او ياد كنيم
اي آب فرات از كجا مي آيي؟ ناصاف ولي چه با صفا مي آيي! خود را نرساندي به لب خشك حسين، ديگر به چه رو به كربلا مي آيي.
آن حسینى که شرف یافته دین از شرفش سر و جان داد ز کف تا نرود دین ز کفش هدف تیر بلا ساخت على اصغر خویش تا که سرمشق بگیرد بشر از این هدفش . . .
همواره تجّسم قیام است حسین (ع) در سینة عاشقان ، پیام است حسین (ع) در دفتر شعر ما ، ردیف است هنوز دل چسبترین شعر کلام است حسین (ع)
ماهی که ز آفتاب روشن تر بود لب تشنه آب و تشنه باور بود می رفت و دل از حسین می برد که او پیغمبر کربلا، علی اکبر بود
هلال خون، مه خون، ماه اشک، ماه عزاست عزای کیست؟ گمانم عزای خون خداست خمیده قامت گردون، شکسته پشت فلک روانه خون دل از چشم آدم و حوّاست
چون دید به نوک نی سرش را خورشید بر خاک، تن مطهرش را خورشید آرام ، حریر نور خود را گسترد پوشاند برهنه پیکرش را خورشید
{{::'controllers.mainSite.SmsBankNikSmsAllPatern' | translate}}